کتابخانه عمومی امامت افوس

متن مرتبط با «داستان طنزکوتاه» در سایت کتابخانه عمومی امامت افوس نوشته شده است

داستان طنز

  •  مارادونا   یک روز قرار شد تیم روستای غاز آباد به آرژانتین برود وباتیم این کشود بازی کند.دراین میان مربی تیم غاز آباد  به مش غلام گفت:مش غلام تو فقط حواست به مارادونا باشد وفقط اورا بگیر. به مش صفر هم گفت:مش صفر تو فقط حمله کن وزرتوزرت گل بزن. مسابقه شروع شد.مش غلام فقط حواسش به مارادونا بود وبه پر وپای او میپیچید.مش صفر که حسابی هول شده بود،حمله کرد ونا غافل یک گل به تیم خودشان زد.ده دقیقه بعد توپ دوباره به دست مش صفر افتاد،باز هم ناغافل یک گل دیگر به خودشان زد.بار سوم هم همین کار را تکرار کرد و دروازه خودشان را گل باران کرد.در همین وقت مربی داد زد مش غلام,داستان طنز,داستان طنز باحال,داستان طنز بلند,داستان طنز بی تربیتی,داستان طنز جدید,داستان طنز سرکاری,داستان طنز حیوانات,داستان طنز كوتاه,داستان طنز سیندرلا,داستان طنزکوتاه ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها